کد مطلب:25913
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:22
حضرت ابراهيمغ هنگامي كه گمان كرد ماه خداي اوست و گفت: فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلين، آيا درست است كه حضرت ابراهيم، گمان كند كه واقعاً ماه، پروردگار اوست؟
نكتهاي كه مسلّم است و قرآن و عقايد حقّ شيعه، بر آن پافشاري دارند، عصمت انبياي الهي است، و شرك از بزرگترين گناهان كبيره است كه آلودگان به آن، نميتوانند عهدهدار عهد و پيمان الهي شوند، چرا كه عهد خدا به ظالمان نميرسد.
بر اين اساس، اگر در ظاهر برخي خطابها، نكتهاي خلاف اين عقيده، يافت شود، ناگزير بايد از ظاهر خود منصرف شود. در مورد آية شريفة فوق، اين كه چرا حضرت ابراهيم كه قهرمان مبارزه با شرك است، اينگونه سخن گفته است، دو دليل براي آن بيان ميكنيم، گرچه ممكن است دليلهاي ديگري نيز وجود داشته باشد.
1. احتمالاً اين سخنان، پس از مبارزات سرسختانه ابراهيم در بابل و خروج او از آن سرزمين به سوي شام بوده است. آن حضرت در برابر ستارهپرستان و خورشيدپرستان، نخست براي اين كه نظر آنان را به خود جلب نمايد با آنان هم صدا شده فرمود: گيرم كه ماه، خدا باشد، امّا هنگامي كه غروب كرد، ابراهيمغ به آنان فهماند كه خداي غروب كننده به درد نميخورد و با صداي بلند گفت: من هرگز چنين خدايي را نميتوانم بپذيرم; بنابراين، جملة هذا ربّي مفهومش اين است كه به اعتقاد شما، اين خداي من است و يا اين كه با حالت استفهام گفت: آيا اين خداي من است؟( تفسير نمونه، آيتاللّه ناصر مكارم شيرازي و ديگران، ج 5، ص 313، دارالكتب الاسلاميه. )
اين يك نوع شيوة استدلال و مناظره است كه در برخورد با ديگران، نخست سخن آنها را ميپذيرد تا به خاطر لجاجت، موضعگيري نكنند و بعد، با ردّ ادلّة آنها، سخنانشان را باطل نمود.
بر اين اساس، حضرت ابراهيم با قوم خود، مدارا و مماشات كرد و بر فرض پذيرش الوهيّت ماه و ستاره و خورشيد، سخن گفت و سرانجام، اين نظريات سست را باطل نمود.( تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج 7، ص 160، جامعة مدرسين. )
2. اين كه بگوييم، حضرت ابراهيم، در آغاز بلوغ و يا پيش از آن، خود ميخواست دربارة خداشناسي، تفكّر نمايد و معبود خويش را پيدا كند، اينگونه نبود. او خدا را با نور فطرت و دليل اجمالي عقلي، شناخته بود و در وجود او شكي نداشت، امّا در جست و جوي مصداق حقيقي آن بود، بلكه مصداق حقيقي او را نيز ميشناخت، امّا ميخواست از راه استدلال عقلي روشنتر، به مرحلة حق اليقين برسد. بر مبناي اين توجيه، جملة هذا ربي، يك خبر قطعي نيست تا بوي شرك از آن استشمام شود، بلكه يك فرض و احتمال است كه براي متفكّر و انديشمند مطرح ميشود تا او با فرضهاي مختلف و ابطال آن، به واقعيّت برسد.( مجمعالبيان، طبرسي;، ج 3، ص 109 / الحياة با تلخيص و تصرّف. )
خلاصه آن كه عصمت انبياي الهي از گناه، به خصوص شرك، امر مسلّمي است و هر سخن خلاف آن را بايد به گونهاي توجيه و تحليل نمود.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.